آراد کوچک

...

...

پسرگلم تقریبا" 2هفته است که من وبابایی شب ها مهمون شماییم وشما توی تخت خودت میخوابی . شب اول که خیلی راحت وبی دردسر توی تختت گذاشتمت و شما آروم خوابیدی ولی خیلی شبا روی پام میخوابونمت بعد میزارمت توی تختت. الان 2روزه که میتونی از موانع بالا بری وپله آشپزخانه وبالشت .... فسقلی بالشتی که میزارم که نری زیر مبل از روش رد میشی وبالشتی که میزارم جلوی آینه کمدت هم میری بالا به خودت تو آیینه کله میزنی ...

...

...

...

پسرگلم 10شهریور جمعه ای که گذشت برات مهمونی دندونی گرفتم وعمه ها ومادر بزرگهات اومدندبه خاله ودختر خاله های بابایی وکلی دلبری کردی وعزیزت کلی زحمت کشید آخه دست مامیت تو گچ بود ولی با دست چپش وبا کمک عمه مینابرات کلی تزیینات انجام داد و کلی لذت بردیم . تازه یه سورپرایز هم داشتی برامون................ وقتی من وعمه مینا داشتیم تزیینات را انجام میدادیم یکهو دیدیم جنابعالی داری سینه خیز میری   عکساشم میام میزارم برات ...

پسر گلم هفت ماهگیت مبارک دیشب پسرخاله اکبر و زن وبچه هاش از آلمان اومدن دیدن ما میخواستم با بچه هاش و النا عکس بندازم که یکهو النا با اسباب بازی بولینگ زد تو سرت دوب صدا داد تو هم شروع کردی به گریه کردن بیچاره خودش هم ترسید دیگه نزدیکت نمیشد عکس هم دیگه یادمون رفت ولی بزرگ میشی یادت میره    ...